به گزارش نسیم خنداب به نقل از مشرق، کمال احمدی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: امنیت غذایی از دیرباز یکی از اهداف مهم جوامع بشری بوده و حکومتها تلاش کردهاند به منظور ایجاد آرامش در میان مردمان خود به فکر تامین منابع پایداربرای غذا باشند.
تا پیش از جنگ اوکراین شاید اهمیت امنیت غذایی برای بسیاری از مردم جهان خصوصا کشورهای غربی چندان ملموس نبود اما وقتی اوکراین که «سبد نان اروپا» نامیده میشد به مخمصه خورد جهان و خصوصا غربیها بیش از پیش متوجه جایگاه مهم این گزاره امنیتی شدند.
به واقع جنگ اوکراین به خوبی نشان داد ناامنی غذایی از جمله ابزارهایی است که میتواند به سرعت امنیت ملی کشورها را به مخاطره بیندازد. با آغازاین جنگ و توقف صادرات مواد اولیه غذا از اوکراین و روسیه، شاخص قیمت مواد غذایی «سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد» (فائو) که قیمتهای بینالمللی کالاهای غذایی در سطح جهان را رصد میکند، در ماه مارس(فروردین امسال) به بالاترین حد خود از زمان شروع رکوردها در سال ۱۹۹۰ رسید.
همین مسئله موجب کمبود شدید محصولات کشاورزی و گرانی وحشتناک آنها در منطقه یورو و بلافاصله بروز اعتراضات در کشورهای اروپایی شد بحران غذا آنقدر سریع در غرب جلوه کرد که رسانههای غربی مجبور شدند بیپروا مردمشان را به خوردن غذای کپکزده تشویق کنند!
البته رسانههای غربی تلاش کردهاند تا در ماههای اخیر از التهابات این بحران کمتر بگویند و بنویسند اما واقعیت این است که غذا آنقدر اهمیت دارد که با ترفندهای رسانهای هم نمیتوان جایگاه آن را نادیده گرفت بنابراین در این بحران، کشورهایی موفق هستند که تاحد امکان وابستگی خود را به خارج کاهش داده و به تولید داخلی خود تکیه کنند.
اتفاقا این برخلاف سیاست غلطی است که مدیران لیبرال سالها در کشور ما ترویج میکردند و خودکفایی کشاورزی را مزخرف میپنداشتند. متاسفانه نتیجه چنین سیاستی این شده که ما سالانه بین ۱۰ الی ۱۵ میلیارد دلار واردات مواد غذایی داشته باشیم که بخش مهمی از آن به روغن، گندم و بخش دیگربه خوراک دام و طیور اختصاص دارد.
نکته تاسف بارتر اینکه این واردات در شرایطی انجام میشود که به گفته برخی مسئولان حال حاضر وزارت جهاد کشاورزی، کشور ما ظرفیت وآمادگی کامل برای تولید ۱۰۰ درصدی نیازهای مذکور را دارد. اما چرا از این ظرفیت استفاده نمیکنیم؟
۱- برخی فعالان حوزه کشاورزی معتقدند کشت دانههای روغنی و نهادههای دامی نیازمند آب فراوانی است که به دلیل اقلیم خشک ایران کشت چنین محصولاتی در کشورما اساسا غیرممکن و یا فاقد منطق صحیح اقتصادی است.
در حالی که اولا بحران اوکراین نشان داد منطق اقتصادی باید پیوست امنیتی و سیاسی هم داشته باشد و نمیتوان برای موضوع مهمی چون وابستگی غذایی به خارج صرفا نگاه تک بعدی داشت و فقط از دید اقتصادی به تحلیل این مقوله زیربنایی پرداخت.
ثانیا در موضوع آب بر بودن محصولات فوق، اگر به سراغ شرکتهای دانش بنیان برویم قطعا مشکل تا حدود زیادی حل خواهد شد.
رئیسسازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی در همین باره معتقد است «اگر کشاورزان ما دانشبنیان باشند با تمام مشکلاتی که وجود دارد این تضمین وجود خواهد داشت که در سالهای آینده هیچ مشکلی در حوزه تولید محصولات کشاورزی و غذایی نداشته باشیم.»
جالب است بدانیم در همین اقلیم خشک ایران و با همین کمبود آب برخی کشاورزان سالهاست چندین برابر سایر همکاران خود تولید باکیفیت دارند. اخیرا در مراسم آغاز سال زراعی جدید نیز اعلام شد کشاورزان نمونه ۱۰برابر دیگر کشاورزان تولید محصول داشتهاند بنابراین آیا جا ندارد بپرسیم این کشاورزان چگونه توانستهاند در همین اقلیم خشک و با کمبود آب، تولیدشان را ۱۰برابر دیگران افزایش دهند؟
هرچند شاید برخی کشاورزان موضوع مکانیزاسیون ماشینآلات را مطرح کنند اما یقینا نمیتوان به استفاده از دانش روز و شرکتهای دانش بنیان در این موفقیت اشارهای نکرد ثالثا کشت فراسرزمینی که چندسالی است مورد توجه تعدادی از کشاورزان قرار گرفته میتواند بخشی از مشکل کمبود آب را حل کند.
۲- یکی دیگر از چالشهایی که در سالهای گذشته همواره مانع تولید بالا از سوی کشاورزان بوده عدم التزام مدیران وکارگزاران به خودکفایی کشاورزی در عمل بوده است. یعنی چه بسا مسئولان تصمیم گیر به زبان از خودکفایی سخن بگویند اما در عمل مخالف این حمایت زبانی اقدام کنند.
به عبارتی اتفاق نظر و وحدترویه در میان سیاستگذاران و تصمیم گیران این حوزه وجود نداشته است و شاید کماکان بعضی افراد همچنان از واژه خوداتکایی در سخنانشان استفاده میکنند که این خود نوعی عدول از قانون محسوب میشود.
این البته جدای از مقامات اثرگذاری است که طی سالهای اخیر، تحقق خودکفایی را مزخرف تلقی کرده و بدون ملاحظات کافی و به صورت یک طرفه طرحهای نکاشت را مطرح کردند. البته خوشبختانه مسئله خودکفایی در دولت سیزدهم از مواردی بوده است که همواره اغلب مقامات مسئول بدان تاکید کردهاند و حتی از نگاه رئیسجمهور آنقدرمهم بوده که ایشان برای اولین بار چند روز پیش در مراسم معرفی و تجلیل از برگزیدگان نمونه کشوری بخش کشاورزی شرکت کردند، حرکتی که از سوی رئیسجمهور پیشین انجام نشده بود.
بسیاری از ناظران، حضور رئیسجمهوری در آغاز سال زراعی امسال را توجه هر چه بیشتر دولت به کشاورزی ارزیابی کردند و البته عدهای نیز موضوع را فراتر از اهمیت دولت به این موضوع، بلکه برآمد اهمیت امنیت غذایی در کشور و صحنه جهانی و ضرورت پرداختن به آن قلمداد کردند.
به هرحال اتخاذ سیاست واحد در موضوع خودکفایی کشاورزی و التزام تمامی دستاندرکاران به اجرای عملی این سیاست قطعا میتواند به تولید بیشتر کمک وافری نماید.
۳- قیمت گذاری پایین و یا دیرهنگام محصولات کشاورزی یکی دیگر از چالشهایی است که در سالهای گذشته مانع خودکفایی پایدار در محصولات استراتژیک شده است.
متاسفانه این مسئله در سالهای آخر دولت آقای روحانی حتی موجب شد تا ما ضمن از دست دادن موفقیت ارزشمند سالهای قبل در خودکفایی گندم به واردکننده این محصول تبدیل شویم.
خوشبختانه دولت سیزدهم در یکسال اخیر نرخ خرید تضمینی برخی محصولات با اهمیت همچون گندم را به موقع و مناسب اعلام کرده که همین مسئله موجب شده تا به اذعان عطاءاللههاشمی رئیسبنیاد ملی گندمگاران «این اقدام دولت مورد رضایت کشاورزان قرار گرفته و در صورتی که بارندگی خوبی داشته باشیم، میزان تولید در سال زراعی آینده از ١١ میلیون تن میگذرد و نیازی به واردات گندم نخواهیم داشت».
البته در موضوع قیمت گذاری باید جانب مصرفکننده را هم در نظر داشت تا خدایناکرده محصولات تولید شده کشاورزان به دلیل قیمت بالا روی دستشان نماند.
اخیرا رئیساتحادیه بارفروشان اعلام کرد «امسال تولید محصولات کشاورزی ما ۱.۵ برابر نسبت به سال قبل بیشتر شده ولی از آن طرف تقاضای خرید و مصرف میوه و صیفی ۵۰ تا ۶۰ درصد کاهش یافته است.» یکی از دلایل این اتفاق، گرانی بیش از حد میوه و صیفی است که قدرت خرید مصرفکننده را پایین آورده است. در این میان نکته عجیب این است که با وجود افزایش قیمت میوه و صیفی، کشاورزان وباغداران از قیمت پایین خرید محصولات خود بر سر مزرعه و باغ گلایه دارند. متاسفانه نقش واسطههای غیرمنصف و بعضا سودجو سالهاست کشاورزی ما را دچار مشکل کرده و دولتها نیز هنوز موفق به مقابله با این پدیده ناهنجار نشدهاند.
پررنگکردن نقش اتحادیههای کشاورزی راهکاری است که وزارت کشاورزی فعلی برای کاهش اثر واسطهها دنبال میکند هرچند فعلا معلوم نیست تا چه میزان میتوان به تاثیرگذاری این گزینه امیدوار بود زیرا همچنان قیمت میوه و صیفی برای مصرفکننده بالاست.
ضمن اینکه برخی اتحادیهها نیزظاهرا فقط افزایش قیمت را بلدند و تا مشکلی در تولید پیش میآید به سرعت پیشنهاد گرانی قیمت محصولاتشان را میدهند مثل گرانی دوباره قیمت مرغ که در روزهای اخیر از سوی اتحادیه مربوطه مطرح شده است. این درحالی که همین چند ماه پیش به بهانه مردمیسازی یارانهها قیمت مصوب مرغ افزایش قریب به ۵۰درصدی پیدا کرده بود.
۴- عدم اجرای الگوی کشت و نیز نبود آمارهای دقیق از میزان تولیدات کشاورزی و دامی یکی دیگر از موانعی است که باعث وابستگی کشور به محصولات استراتژیک میشود. قصه تکراری کمبود یک محصول در یکسال و فراوانی همان محصول در سال بعد ناشی از عدم اجرای الگوی کشت است.
اغلب وزرای جهادکشاورزی دلیل عدم اجرا را به مسائل دیگر نظیر اینکه این کار نیازمند همراهی همه دستگاهها و همه زارعان است ربط میدهند که شاید چندان این پاسخ قانعکننده به نظر نیاید اما به هرحال ضرورت اجرای این اقدام را همگان درک میکنند و بر انجامش تاکید دارند ولی در عمل همچنان کار بایستهای صورت نگرفته است.
نکته دیگر اینکه نبود اطلاعات دقیق از موجودی تولیدات دامی و کشاورزی همواره سیاست گذاران را به اشتباهانداخته است. همین چند روز پیش وزیر جهادکشاورزی در گفتوگوبا خبرنگاران به گرانی ناگهانی گوشت قرمز در بهمن سال گذشته اشاره کرد و گفت: «تا پیش از این گرانی به ما گفته شده بود که براساس آمار پلاک گوش گوسفند بیش از یک میلیون گوسفند داریم اما وقتی قیمتها بالا رفت ما گفتیم خب این یک میلیون را چرا ذبح نمیکنند فکر کردیم شاید صادر میشود اما از گمرک که پرسیدیم گفتند فقط ۴۹هزار راس دام صادر شده تازه آنجا بود که فهمیدیم آمار پلاک گوش دقیق نیست». این توضیحات نشان میدهد وجود آمار به روز از تولیدات کشاورزی تا چه میزان میتواند برای کنترل بازار مفید و موثر باشد.
۵- وجود ضایعات فراوان کشاورزی یکی دیگر از موانع عدم تحقق خودکفایی ایران در کشاورزی است. در حال حاضر طبق گفته مسئولان، نرخ ضایعات محصولات کشاورزی ما سالانه ۲۵ تا ۳۰ درصد است که متاسفانه برای ایجاد همین ضایعات ۱۴ میلیارد متر مکعب آّب مصرف شده است یعنی هفت برابر سد دز! عجیب اینکه علاوهبر آب، کود، بذر، سم و سایر ملزومات را نیز برای این حجم از محصولات صرف میکنیم که متاسفانه تبدیل به ضایعات میشوند.
در کنار این حجم از ضایعات کشاورزی، مصرف بیرویه غذاهایی که نیاز به آب فراوان هم دارد سبب شده تا تولید داخل علیرغم افزایش معنادار بازهم جوابگوی این مصرف نباشد. مثلا طبق پژوهشهای انجام شده، تولید هر یک کیلو برنج ۴ تا ۴ هزار و ۶۰۰ لیتر آب نیاز دارد و در کشور ما به جز دو استان گیلان و مازندران؛ چنین آبی وجود ندارد.
طبعا باید غذای ما ایرانیها مطابق با این اقلیم تعریف شود در حالی که برخلاف این واقعیت طبیعی، برنج با این حجم از آب بالا به غذای ثابت ما ایرانیها تبدیل شده که چون نیاز داخلی پاسخگوی مصرفمان نیست پس باید سالانه حداقل بیش از یک میلیون تن برنج خارجی وارد کنیم. بنابراین تغییر الگوی مصرف در بشقاب غذای ما اگر چه امری سخت است اما با توجه به تحولات فعلی جهان و افزایش ضرورت خودکفایی در محصولات استراتژیک چارهای جز این نداریم.